پیشداوری
پیشداوری، نگرشی منفی و خصمانه نسبت به گروهی مشخت، بر اساس تعمیم های ناشی از اطلاعات نارسا یا نادرست می باشد. مثلا شخصی که نسبت به سیاهپوستان تعصب و پیشداوری دارد، مقصود این است که وی به ابراز رفتار خصمانه نسبت به سیاهپوستان گرایش دارد و احساس می کند که به استثنای یکی دو مورد، همه سیاهپوستان مانند هم هستند و خصوصیاتی که به سیاهپوستان نسبت می دهد، یا کاملا نادرست و غیردقیق اند، یا در نهایت، مبتنی بر اندکی حقیقت هستند که با حرارت به تمامی آنان، نسبت داده می شوند قالب فکری»، به معنای استاد خصوصیات یکسان به همه افراد یک گروه است، بدون اینکه تفاوت های واقعی میان اعضای آن گروه در نظر گرفته شوند.
مثلا اعتقاد به اینکه یهودیان مادی و پول پرستند یا همجنس گرایان دارای خلق و خوی هنرمندانه هستند، نمونه هایی از قالب فکری می باشد، اگر قالب فکری، مبتنی بر تجربه دقیق و صحیح باشد، راهی کوتاه و مطلوب برای سازگار شدن با رویدادهای پیچیده است. از سوی دیگر، اگر قالب فکری فرد را از دیدن تفاوت های فردی در طبقه ای از مردم باز دارد، ناسازگارانه و بالقوه خطرناک است. همچنین، آشنایی حاصل از تماس طولانی بین نژادی می تواند به نحوی بالقوه، قالب فکری غیر منصفانه را کاهش دهد و راه را برای بازشناسی خصوصیات فردی هموار سازد.
«تهدید قالب فکری» به تجربه هایی گفته می شود که اعضای گروه اقلیت کسب می کنند و باعث می شوند که به گونه ای رفتار کنند که در جهت تأیید قالب های فکری فرهنگی باشد. این مسأله، معمولا عملکرد آنان را کاهش می دهد.
خطای نهایی استاد، تمایل به این است که ویژگی های سرشتی پایداری را که با پیشداوری های فرد درباره یک گروه خاص انطباق دارند به تمامی اعضای آن گروه نسبت داده شود.
قالب های فکری جنسی، اغلب دور از واقعیت می شوند و می توانند به ویژه زیان آور باشد. همچنین اگر قالب فکری جنسی به اندازه کافی قوی باشد، حتی اعضای گروه هدف قالب فکری هم، آن را باور می کنند. مثلا دختران جوان تمایل دارند که توانایی های خود را دست کم بگیرند، زیرا نگرش های متداول در جامعه، توانایی های دختران را کمتر از پسران تلقی می کنند. نکوهش قربانی»، تمایل به نکوهش افراد برای قربانی کردن آنها است که بر مبنای استادهای مبتنی بر ویژگی های پایدار انجام می گیرد و معمولا علت آن، این انگیزه است که قربانی کنندگان، دنیا را مکانی سرشار از عدالت تلقی می کنند.
هنگامی که فرد در جامعه ای متعصب پرورش می یابد، اغلب، پیشداوری ها را بدون نقد و بررسی می پذیرد. بدین سان، تمایل فرد بر آن است که به داده های علمی مؤید با دیدی انتقادی نگاه نکند و بدون اینکه تشخیص دهد، چنین داده هایی را به عنوان تأیید علمی پیشداوری خویش به کار ببرد.
علت مقاومت قالب های فکری در برابر تغییر این است که هنگامی که فرد درباره دیگران باورهایی داشته باشد، پیش گویی خودکام بخش این اطمینان را به وجود می آورد که فرد واقعیت اجتماعی را همسو با انتظاراتش خلق کند. حتی هنگامی که فرد آن اندازه روشنفکر است که صحت باورهایش را بیازماید، ناخودآگاه چنان راهبردهایی را برای آزمودن باورهایش به کار می برد که علی رغم نادرست بودن آن باورها، آنها را مورد تأیید قرار دهند. در مورد جنسیت گرایی دقیق و اجتماعی شدن نقش جنسیتی دو نکته وجود دارد.
نخست اینکه با وجودی که ممکن است تفاوت هایی میان رفتار مردان و زنان وجود داشته باشد، بسیاری از این تفاوت ها را می توان در تفاوت موقعیت هایی که آنان خود را در آنها یافته اند، ردیابی کرد. بدین معنا که، زنان ممکن است به این دلیل ابتدا متقاعد شدنی تر به نظر برسند که بر حسب قواعد بازی مردان مورد ارزیابی قرار می گیرند. اما هنگامی که مردان بر حسب قواعد زنان ارزیابی می شوند، آنان نیز متقاعد شدنی تر به نظر می آیند.
افزون بر آن، هنگامی که زنان و مردان به طور یکسان رفتار می کنند، اغلب طبق معیارهای متفاوت مورد داوری قرار می گیرند. مثلا وقتی که زنی موفق می شود، موفقیت او به بخت و اقبال نسبت داده می شود، در حالی که موفقیت یک مرد به توانایی وی منتسب می شود. نکته دوم مربوط به این تشخیص است که همه افراد قربانی نقش های قالب فکری گونه محدود کننده اند. ساده اندیشی است اگر افراد از این واقعیت بدیهی غافل باشند که برخی از نقش ها، محدود کننده تر و ناتوان کننده تر از بقیه هستند. هر چند، عدم تشخیص این نکته هم ابلهانه است که تلاش یک گروه برای رهایی خود از قید و بند پیشداوری، به گونه ای غیر مستقیم به حال همه افراد مفید است. زیرا همانطور که فرد می آموزد که رفتار خارج از نقش دیگران را بپذیرد، رفتار خارج از نقش خودش نیز بیشتر پذیرفته می شود.
رسانه ها در تداوم پیشداوری، نقش نهادينه مهمی را ایفا می کنند. نمایش اقلیت های نژادی و جنسی به صورت معدود و غیر واقعی، گمراه کننده و تقریبا به یقین، زیان آور است. افزون بر آن کمبود الگوهای نقش مثبت گروه اقلیت در رسانه ها، بدون تردید موجد احساس حقارت و بیگانگی در میان اعضای گروه اقلیت، به ویژه بچه ها می شود. همچنین، در مورد زنان این نکته قابل تأمل می باشد که پیام های بازرگانی مبتنی بر قالب های فکری جنسیتی، تصویری فرهنگی از زنان را منعکس می سازند که تصورات آنان را از اهدافی که در دسترسشان قرار دارد محدود می کنند.
چهار علت اساسی پیشداوری، شامل این موارد می شوند: ۱- رقابت و تعارض اقتصادی و سیاسی پیشداوری می تواند در نتیجه تأثیر نیروهای اقتصادی و سیاسی به وجود آید. بنابر این نظریه و با در نظر گرفتن محدودیت منابع، گروه مسلط ممکن است بکوشد تا یک گروه اقلیت را استثمار و تخفیف کند تا بتواند به کسب مزایای مادی نائل آید. هنگامی که موقعیت، بحرانی باشد و روی هدف های اقتصادی مانعت الجمع، تعارض وجود داشته باشد، نگرش های تعصب آمیز شدت می یابند. این مطلب، صرف نظر از اقتصادی، سیاسی، یا مسلکی بودن اهداف، صحت دارد. بدین سان، به علت محدودیت تعداد مشاغل در آمریکا، بین کارگران مهاجر انگلیسی الاصل و آمریکایی مکزیکی، پیشداوری وجود دارد.
۲- پرخاشگری جا به جا شده: اصطلاح «سپر بلا» نشان دهنده تمایل افراد به این است که در هنگام ناکامی یا ناشادی، خشم خود را متوجه گروه هایی کنند که مورد تنفرند، نمایانند، و نسبتا ناتوان هستند. به طور مثال، در آلمان نازی، یهودیان و در کالیفرنیا در قرن نوزدهم، چینی ها سپر بلا شدند.
۳- نیازهای شخصیتی: کسانی هستند که آمادگی و تمایل بیشتری به تعصب و پیشداوری دارند. به این افراد، شخصیت های استبدادی می گویند و دارای مشخصات زیرند: در اعتقادات خود خشک و متحجرند، پایبند ارزش هایی سنتی هستند، نسبت به ضعف و ناتوانی چه در خود و چه در دیگران بردباری و شکیبایی ندارند، بسیار کیفر دهنده و مجازات کننده اند، سوء ظن دارند و برای صاحبان قدرت احترام فراوانی قائلند.
۴- همرنگی با هنجارهای اجتماعی موجود: قسمت اعظم رفتار تعصب آمیز، تابع و ناشی از همرنگی بنده وار با هنجارهای اجتماعی است. حتی مواجهة تفننی با تعصب می تواند نگرش ها و رفتار فرد را نسبت به گروهی که قربانی پیشداوری هستند تحت تأثیر قرار دهد. مثلا پژوهش ها نشان داده اند که صرف شنیدن اینکه کسی برچسبی توهین آمیز، در خصوص گروهی مشخص به کار می برد، می تواند این احتمال را افزایش دهد که افراد با دیدی منفی نسبت به عضوی از آن گروه نگاه کنند. همچنین نگرش های تعصب آمیز می توانند توسط یک جامعه متعصب که تعمدا از اینگونه نگرش ها حمایت می کند، پرورده شوند.
چند روش مؤثر برای کاهش پیشداوری به این شرح می باشد:
۱- اثر های تماس هم مرتبه: اگر گروه های نژادی مختلف را بتوان تحت شرایط هم مرتبه (یعنی دارای مقام و پایگاهی برابر) گردهم آورد، شانس مناسبی برای شناخت یکدیگر دارند. این امر می تواند در شرایط یکسان دیگر، تفاهم را افزایش و تنش را کاهش دهد.
۲- اثرهای غیر مستقیم اختلاط نژادی: تجمع و اختلاط می تواند بر ارزش های مردمی که حتی مجالی برای تماس مستقیم با گروه های اقلیت ندارند، تأثیر بگذارد. این امر از طریق ساز و کاری تحت عنوان روانشناسی چاره ناپذیری انجام می گیرد. به این صورت که فردی که ناگزیر است با افراد گروهی که دوستشان ندارد تماس نزدیک داشته داشته باشد دچار احساس ناهماهنگی می شود و برای کاهش ناهماهنگی کوشش می کند که اهمیت ویژگی های نامطلوب آن گروه را نادیده بگیرد و یا به حداقل برساند و در جستجوی خصوصیات مثبت آن گروه باشد. در نتیجه ناچار می شود نگرش های تعصب آمیز خود را نسبت به افراد آن گروه تغییر دهد. اما این امر تحت شرایطی اتفاق می افتد که شرایط دیگر، یکسان باشند که این امر، به ندرت اتفاق می افتد.
۳- اتکا به یکدیگر: افراد در موقعیت هایی که در آن، برای نیل به مقصود، به وجود همدیگر نیاز دارند، با یکدیگر دوستانه تر رفتار می کنند و هم توجه بیشتری به یکدیگر دارند تا هنگامی که یک جو رقابتی برقرار است. همچنین وقتی که در یک گروه، روابط مبتنی بر همکاری برقرار می شود، در هنگامی که آن گروه باید با گروه متفاوتی تعامل داشته باشد، این همکاری به رابطه با آن گروه نیز تعمیم پیدا می کند. در ارتباط با این موضوع، «شيوه آرایه چین» پیشنهاد شده است. شیوه آرایه چین، یک ساختار برای کلاس درس است که برای کاهش پیشداوری و بالا بردن عزت نفس کودکان از طریق قرار دادن آنان در گروه های کوچک، گروه های مختلط نژادی و همیارانه طراحی شده است.
۴- افزایش همدلی: یکی از دلگرم کننده ترین پیامدهای افزایش همدلی این است که پس از پرورش این توانایی، تمایل متداول قضاوت به نفع خود، می تواند به دیگران، به انضمام افرادی که اعضای گروه قومی یا نژادی فرد نیستند، تعمیم پیدا کند. ۵- برخورد با مسئله تنوع: تنوع در یک ملت، در یک شهر، در یک منطقه مسکونی، یا در یک آموزشگاه، مهیج است. اختلاط، به افراد این مجال را می دهد که از امتیاز تنوع استفاده کنند. لیکن برای بیشینه ساختن این مزایا، حیاتی است که افراد بیاموزند با دیگرانی که پیشینه های نژادی و قومی متفاوتی دارند، به هماهنگ ترین نحو ممکن ارتباط برقرار کنند.